خلبان اسیر در دوران اسارت

درجه ات چیست ؟

- از کدام پایگاه به پرواز درآمده ای ؟

- پدافند پایگاهتان در کجای آن قرار دارد ؟

- حرف بزن سروان ...

لحظه ای سرش را بالا آورد به چشمان زمخت سرگرد استخبارات نگاهی انداخت و تنها پوزخندی را روانه او کرد گویی با نگاه به او و فرماندهانش فهماند ویزای اروپا ارزانی خودتان ، پول بماند برای تو و دیگر بزدلان ارتشتان ...

اسارت واژه ایست غریب که حتی آنانی که در صفوف اول به رزم نشستند هم تعریفی قابل لمس برایش ندارند گاهی وقتی پای حرف های یک تیمسار بازنشسته می نشینی و برایت از جنگ میگوید وقتی به واژه اسارت میرسد مکث می کند و میگوید باید برای معنی آن متوسل شوید به مردان به اصطلاح در بند مان در زندان های ارتش عراق ...

آری آنانی که شدند پوست و استخوان به هنگامه بازگشت . تیمسار سرتیپ خلبان اکبر صیاد بورانی یکی بود از هزاران یل در بند که حال تک فروندی به پرواز نشسته است .

مطمئنا گرد برخاسته از رد قدم هایت حال سرمه ی چشم فرشتگان است فرشتگانی که گوش فلک را کر کرده اند و مدام میگویند ای عرش سلام کن شهید آورده اند ...

تیمسار به احترام نبردت ، اسارتت و رنجی که در این سال ها بردی بر میخیزیم و در برابر عظمت روحت سر تعظیم فرود می آوریم ... ا--------------ا روحش شاد نامش جاوید ...